به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و هشتم صفر سال دهم هجری روز رحلت جانسوز نبی مکرم اسلام، خاتم المرسلین حضرت محمد مصطفی (ص)، روز عزای عظیم عالم اسلام و روز ماتم بزرگ کائنات در فقدان و فراق برترین آفریدگان و گزیده عالمیان است. انسان کامل و اسوه فضیلت، اخلاق، کرامت و معنویت که همه هستی و آفرینش عالم و آدم، طفیل وجود مقدس او بود و خداوند بر جان مبارکش سوگند خورد و او را از ازل تا ابد، ستوده خود ساخت.
دلالات و مستنداتی بر شهادت سرور عالمیان
حضرت امام جعفر صادق (ع) میفرمایند: «پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمهای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا میرود.»
در احادیث مذکور ضمن تاکید بر مسموم شدن پیامبر اسلام (ص)، عامل اصلی رحلت ایشان را مسمومیت به قصد گرفتن جان ایشان اعلام کردهاند که توسط دشمنان انجام شده است. در عین حال این امر نشان میدهد همه انبیا و اولیا الهی به طریق شهادت جان خود را از دست دادهاند و هیچ یک از آنها به شیوه معمول و طبیعی دار فانی را وداع نمیگویند.
شیخ طوسی در «تهذیب الاحکام» مینویسد: «رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری مسموم درگذشت.»
حاکم نیشابور در «المستدرک»، کشته شدن رسول خدا را تایید کرده است. آنجا که میگوید: «شعبی گفته است: «بخدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سم کشته شدند و عمر و عثمان و علی بن ابیطالب با شمشیر کشته شدند و حسن بن علی با سم و حسین بن علی با شمشیر کشته شد.»
بیهقی به نقل از عبدالله بن مسعود صحابی عالیقدر رسول خدا (ص) مینویسد: «اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برایم محبوبتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خداوند او را پیامبر شهید قرار داده است.»
ابن مسعود، شهادت پیامبر در سنه ۱۱ هجری را تایید و تاکید کرده است.
ای مردم! میبینم که آتش فتنه شعلهور شده است...
در آخرین روزهای عمر مبارکش در حالی که بیماری جسمش را سخت رنجور ساخته بود، فرمود: «آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر بدان چنگ زنید، پس از آن هرگز به ضلالت نیفتید؟ گفتند: بلی، ای رسول خدا. فرمود: آن (چیز) علی است. با دوستی من دوستش بدارید و به احترام من، او را بزرگ بدارید. آن چه گفتم جبرئیل از طرف خداوند به من دستور داده بود.»
ابن حجر هیثمی گوید: «پیامبر اکرم (ص) در بیماری خود که به رحلتش انجامید فرمود: مرگ من به همین زودی فرا می رسد و من سخن خود را به شما رساندم و راه بهانه و عذر را بر شما بستم. آگاه باشید، من کتاب پروردگارم و اهل بیت خود را در میان شما می گذارم و می روم. سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود: این شخص علی بن ابی طالب است که همراه با قرآن است و قرآن با علی
است و از یکدیگر جدا نشوند تا روز قیامت که با من ملاقات نمایند.»در روز دوشنبه آخرین روز از حیات الهی خود فرمود: «ای مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پاره های امواج تاریک شب روی آورده است.»
سر بر دامن علی مرتضی(ع)... «الی الرفیق الاعلی»
رسول خدا (ص) در حالی جان سپرد که سر در دامن برادر و پسر عم و وصی و عزیزترین یار خود علی بن ابی طالب (ع) داشت. آخرین سخنی که بر لب آن اشرف کائنات و مفخر موجودات آمد این بود: «الی الرفیق الاعلی»... و سپس جان از تنش مفارقت کرد و به لقاء دوست شتافت. علی شیون کنان، رحلت پیامبر را به اطرافیان خبر داد و مدینه الرسول، یکپارچه شور و غوغای قیامت شد.
آنقدر گریه میکردم که اشکهایم تمام شود!...
رحلت پیامبر اکرم (ص) برای امیرمومنان (ع) حادثه ای سخت و جان سوز بود. چنان که می فرماید: «پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتی ندارد. و از طرفی این یک مصیبت همگانی است که عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرموده ای و از بیتابی نهی نمودهای آن قدر گریه می کردم که اشکهایم تمام شود. و این درد جانکاه همیشه در من می ماند و حزن و اندوهم دائمی می شد. که همه این ها در مصیبت تو کم و ناچیز است.»
همچنین آن حضرت در توصیف رحلت پیامبر اکرم فرمودند: «فضَجَّتِ الدّارُ الافنیةُ؛ گویا در و دیوار خانه فریاد میزد.»
ای پاره جگر! چراغ شبهای بقیع...
این روز همچنین در میان ما مشهور به روز شهادت سبط اکبر رسول خدا (ص) حضرت امام حسن مجتبی (ع) است. حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در «بیعت رضوان» و ماجرای «مباهله با مسیحیان نجران» حضور داشت.
فضایل امام حسن(ع) در منابع شیعه و اهل سنت آمده است. او یکی از «اصحاب کساء» است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد و شیعیان آنان را معصوم میدانند. آیه اطعام و آیه مودت و آیه مباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل شده است. او دو بار کل داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. به سبب همین بخشندگیها، آن حضرت را «کریم اهل بیت» خواندهاند. او ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت.
صلح تو آینه وسعت عاشورا بود
پس از شهادت امام علی (ع) در سال ۴۰ هجری، امام حسن به عنوان امام و خلیفه مسلمین به رسمیت شناخته شد. دوران امامت او با چالشهای زیادی از جمله جنگها و نزاعها با معاویه، حاکم شام، همراه بود. در نهایت، به دلیل جلوگیری از خونریزی بیشتر و فتنههای درونی، امام حسن به صلح با معاویه تن داد که بر اساس آن، امام حسن از خلافت کنارهگیری کرد و معاویه تا پایان عمر خود بر حکومت ادامه داد.
وآن طشت را ز خون جگر، باغ لاله کرد...
امام حسن مجتبی (ع) در هفتم صفر سال ۴۹ هجری بر اثر سم به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرده شدند. امام حسن (ع) درباره چگونگی شهادت خود اینگونه میفرمایند: «من به وسیله زهر، شهید میشوم همان طور که پیغمبر خدا (ص) شهید شد.» گفتند: «چه کسی تو را مسموم میکند؟»، فرمود: «جعده، دختر اشعث بن قیس؛ زیرا معاویه وی را تحریک میکند و این دستور را به او میدهد.»
شهادت امام مجتبی (ع)؛ آغاز دوران سیاه قساوت و وحشت اموی
شهادت امام حسن مجتبی(ع) چنان بر همه گران آمده بود که از آن به تعبیر نقطۀ آغازین خواری و ذلت مسلمین یاد شده است. رابطه میان شهادت امام حسن(ع) و خواری و ذلت مردم، بدان جهت بود که مردم و به خصوص عالمان به چشم خود دیدند که افراد بی ارزش و خودکامه بر گردۀ مردم سوار شده و صالحان و متقین منزوی شده اند. این ذلت و خواری زمانی به اوج خود رسید که امام مجتبی(ع) به شهادت رسید. شادی معاویه نیز ناشی از آن بوده که معاویه با اجرای این توطئه جنایتبار، راه را برای موروثی کردن حکومت امویان باز و هموار کرد.
ابر عزا گرفت، فضای مدینه را...
ماتم گرفته حال و هوای مدینه را
پوشیده کعبه رخت عزای مدینه را
خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت
وز پا فکند نخل رسای مدینه را
رکن علی شکست ز فقدان مصطفی
در بر گرفت خاک، صفای مدینه را
زین غم که در محاق نهان ماه یَثرِب است
ابر عزا گرفت فضای مدینه را
ای دل بیا چو شاخه حَنانه ناله کن
بنگر به ناله اَرض و سَمای مدینه را
آدم گریست تا که ملائک به روی دست
برند سوی سدره همای مدینه را
جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان
سایه فکند کرب و بلای مدینه را
بر بام بیت وح برافراست دست کفر
از دود درب خانه لوای مدینه را
دردا که جای تسلیت از کین عدو شکست
آیینه رسول نمای مدینه را
دردا که دشمنان جلوی چشم فاطمه
بستند دست عقده گشای مدینه را
تسکین شود مگر دل زهرا در این عزا
بسرود « رستگار » عزای مدینه را
شاعر: سیدمحمد رستگار
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان...
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبانهای پیاپی
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسین بن علی بود محرم
ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره
پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فدایی ت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
شاعر: غلامرضا سازگار
نظر شما